چه کردیم که جمعیت فقرا طی سه سال، دو برابر شد!

فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی(ره) معتقد است مساله عدالت، امروز برای ایران چندین برابر دوره فردوسی حیاتی تر است.

چه کردیم که جمعیت فقرا طی سه سال، دو برابر شد! کد خبر: 614304 | ۱۴۰۲/۰۳/۰۲ ۱۹:۲۰:۱۹ اعتمادآنلاین |

فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی(ره) معتقد است قرائت‌های تک ساحتی از هویت می‌تواند فاجعه ساز باشد و ما دچار ستیز بین هویت‌های تک‌واره هستیم. مساله عدالت، امروز برای ایران چندین برابر دوره فردوسی حیاتی تر است.

به گزارش جماران، مهم‌ترین بخش‌های صحبت‌های فرشاد مومنی در نشست تخصصی «جایگاه حکمرانی شایسته در شاهنامه فردوسی» را می‌خوانید:

  • در شرایط بحرانی باید به بنیادهای خود برگردیم تا بدانیم چه چیزی کج نهاده شده است، همه آنچه که از زبان حکیم طوس شنیده ایم، در ادبیات توسعه امروزی با اشکال جدیدتری مطرح می شود. یکی از بزرگترین حسرت های ما در از دست دادن زودهنگام استاد علی رضا قلی این است که او سی سال قبل از درگذشت خود این مساله را متوجه شد تا جاییکه بین 13 تا 19 هزار فیش از شاهنامه استخراج کرد.
  • او در این کوشش های ژرف کاوانه در احصای چرایی گرفتاری های ایران توانست دریابد که معجزه ادبی شاهنامه، کم بهاترین وجه این اثر تاریخی است. او همچنین دریافته بود که فردوسی و یارانش اسلام را پذیرفته بودند اما سلطه جائرانه اعراب را خیر؛ بنابراین مساله جمعی فردوسی این بود که چرا ایران از دوران مجد و عظمت خود به این دوران گرفتاری، دچار شده است لذا پروژه فردوسی، رمز گشایی از فراز و فرودهای ایران زمین بوده است.
  • وجوه معرفتی و مطالعاتی منتهی به شاهنامه یک کار گروهی از سوی آزادگانی بوده که همگی با فردوسی هم نظر بوده اند و فردوسی را مسئول تلفیق نهایی کرده اند. وقتی آن تیم، کارهای پژوهشی خود را به اتمام رساندند، این دغدغه را پیدا می کنند که چه کسی این پروژه را نهایی کنند. آنها در آن شرایط اختناقی که سلطنت محمود غزنوی به وجود آورده بود، سراغ فردوسی می روند و به او می گویند این کار صرفا از عهده شما بر می‌آید.
  • پس از مخالفت فردوسی، آن تیم دانش پژوه، سه گروه استدلال برای قانع کردن فردوسی به کار می برند. استدلال نخست این بود که آنها می گفتند تو به زهد و اخلاق شناخته می شوی پس جاسوسان سلطان محمود در صورت اطلاع از فعالیت های تو، نمی توانند برچسب هایی مانند فسق و فجور به تو بزنند. این معلوم می شود که یکی از ابزارهای آن شاه برای کنار زدن افراد، پرونده سازی بوده است.
  • استدلال دوم آنها این است که به فردوسی می گویند تو دهقان زاده ای یعنی دستت به دهانت می رسد و برای گذران امور، نیازی به چاپلوسی نداری. امروز هم مساله منابع مالی یکی از پاشنه آشیل های کارهای اصیل است. امروزه حکومت گران گرامی برای امور کم اهمیت منابع زیادی ازاد می کنند اما به امور زیربنایی اهمیتی نمی دهند. سومین استدلال برای متقاعد کردن فردوسی این است که به او می گویند تو حکیم و جامع علوم منقول هستی لذا فردوسی در نهایت می پذیرد که طی چند دهه کار را به اتمام برساند.
  • دانایی تنهایی نهاده ای است که مستهلک نمی شود و همواره با فراوانی مواجه بوده است. یکی از وجوه اعجاز دانایی این است که هرچقدر بیشتر به کار گرفته می شود، توسعه بیشتری می یابد. هرکس در ساختار قدرت به دانایی پشت می کند، در درجه اول دست به خودزنی و خود تحریم سازی زده است.
  • یکی از معجزه های حیرت انگیز دانایی وجه توزیعی آن است یعنی اگر می خواهیم دانایی مان افزایش پیدا کند باید آن را به دیگری بیاموزیم. مساله بسیار حیاتی دیگر از دیدگاه حکیم فردوسی این است که خرد و عدالت باید در کادر هویت ما عملیاتی شود و چون در مساله عدالت با تقدم امر سیاسی مواجه هستیم، باید توزیع قدرت عادلانه باشد. اگر در ساخت سیاسی رویه ها متمایل به سفله گزینی، ظلم و نابرابرسازی باشد و انگیزه کاسبی شخصی پیدا شود، سرنگونی حتمی است. این برآیند مطالعه چند هزار ساله فردوسی و یاران او است.
  • قرائت‌های تک ساحتی از هویت می تواند فاجعه ساز باشد. ما دچار ستیز بین هویت های تک‌واره هستیم. گویی کسانی از سر جهل و مزدوری لذت می برند که به جای سخن از وحدت و مهربانی از ستیز و خشونت سخن به میان آورند. باید عدل را در اجزا و مولفه های هویت خود لحاظ کنیم وگرنه نجات پیدا کردنی در کار نیست. مساله عدالت، امروز برای ایران چندین برابر دوره فردوسی حیاتی تر است.
  • آن ساختار قدرتی که در جست و جوی علم و اخلاق باشد به جای اینکه درباره تعداد مقالات انتشار یافته ی دوپینگی گزارش دهد، درباره رفاه مردم گزارش می دهد. به عدالت پشت کرده اند و روی شان به رانت و ربا باز شده است تا جاییکه جایگاه یگانه ای در جهان پیدا کرده‌اند.
  • اگر این کار صورت می گرفت امکان نداشت اسنادی مانند لایحه بودجه 1401 به تصویب برسد و کشور را به بحران و آشوب بکشد. الآن هم این نصیحت وجود دارد چراکه ممکن است خطاهای مورد اشاره در جریان برنامه هفتم توسعه تکرار شود. انسان های مشکوکی هم در این مناسبات سفله گزین خود را به تصمیم گیران نزدیک می کنند و می گویند به جای اصلاح سیاست های غیرعادلانه، مردم را سرکوب کنید.
  • در این شیوه حکمرانی که داغ و درفش نصیب مردم می شود، نمونه های بسیاری در امریکای لاتین و آفریقای دهه 1980 دیده می شود. در آن کشورها حکومت هایی وجود داشتند که در زمینه تعهدات مالی خود به مردم مانند مسکن، تغذیه، آموزش و … کوتاهی می کردند اما بین 6 تا 7 درصد تولید ناخالص داخلی خود را صرف سرکوب می کردند. از این ناحیه حکومتگران گرامی نیازمند این هستند که هم به خود نهیب بزنند و هم از نهیب کارشناسان دلسوز استفاده کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *